آنها میگویند اگر تا آن زمان مبلغ درخواستیشان را دریافت نکنند، این ملوان جوان را در جنگلهای مخوف آفریقا رها خواهند کرد.
بیشتر از 3سال از ربوده شدن ملوان ایرانی توسط دزدان دریایی سومالیاییمیگذرد و او هنوز در جایی در سومالی اسیر دزدانی است که جز پول، چیزی برای آزادی او نمیخواهند. حتی تلاشهای خانوادهاش هم برای کمک گرفتن از برخی نهادها به جایی نرسیده و سرنوشت این مرد جوان که حالا 27ساله است، در هالهای از ابهام است.
شهریور سال 89بود که شهریار علی آبادی سوار بر کشتی باریای که در اجاره مردی ایرانی بود، راهی سفری 2هفتهای شد. به غیراز او تعدادی ملوان پاکستانی، هندی و مالزیایی نیز در کشتی حضور داشتند و شهریار بهعنوان سرملوان و نماینده صاحب کشتی، تنها سرنشین ایرانی این کشتیباری به شمار میرفت. کشتی بندرعباس را ترک کرد اما چند روز بعد در آبهای آزاد هدف حمله دزدان دریایی قرار گرفت و توسط دزدان ربوده شد.
تا مدتها پس از این ماجرا، خانواده شهریار از اینکه چه اتفاقی برای پسرشان رخداده خبرنداشتند و تصور میکردند که او در جزیرهای دورافتاده گرفتار شده تا اینکه سرانجام متوجه شدند پسرشان از سوی دزدان دریایی ربوده شده و آنها برای آزادی شهریار درخواست مبلغ هنگفتی کردهاند. مادر شهریار در گفتوگو با همشهری میگوید: شهریار تازه نامزد کرده و قرار بود به محض اینکه از سفر برگشت، جشن ازدواجش برگزار شود اما او رفت و دیگر خبری از وی نشد.
دزدان دریایی نخستین بار که با ما تماس گرفتند، برای آزادی پسرم درخواست 150هزار دلار کردند؛ پولی که ما هرگز قادر به فراهم کردن آن نبودیم. در این مدت بارها به وزارت امور خارجه مراجعه کردیم که میگویند در حال مذاکره با دزدان هستند تا شاید بتوانند او را آزاد کنند.
آخرین تماسی که آدم ربایان با خانواده سرملوان ایرانی داشتند، هفتم آذرماه بود؛ تماسی که نگرانی این خانواده را بیشتر از قبل کرد. مادر شهریار با چشمانی اشکبار میگوید: دزدان گفتند که فقط تا دهم دسامبر، یعنی 19آذرماه، به ما مهلت میدهند که پول آزادی او را تهیه کنیم. آخرین مبلغی که آنها اعلام کردهاند 100هزار دلار است و تهدید کردهاند که در پایان این مهلت، پسرم را در جنگلهای خطرناک آفریقا رها میکنند تا بمیرد. زن میانسال ادامه میدهد: آخرینبار که با پسرم حرف زدم، التماس میکرد که کمکش کنیم. او میگفت که قرار است وی را در اختیار گروهی قرار دهند که کارشان راهزنی است و معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارش است.پسرم در این مدت چندبار تا یک قدمی مرگ رفته و هر بار جان سالم بهدر برده است. حالا همه امید ما این است که مسئولان برای آزادی پسرم اقدام کنند؛ چرا که در غیراینصورت، او را دیگر نخواهیم دید.